»» تبریک سال نو
روزها بگذشت و تقویم زمان تکمیل شد
سالمان با صوت حول حالنا تحویل شد
باز هم بر ما به خاک افتادگان درگهت
صبح غمگینی بدون حضرتت تحمیل شد
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زهرانوروزی ( شنبه 90/1/13 :: ساعت 10:39 صبح )
»» انتظار رؤیت خورشید
مولا.......
زمین در انتظار توست...
زمان به سویت قدم بر می دارد...
سکوت آسمان نشان از نیاز است! نیاز به یاری!!
اینجا هر صدایی از هر کجا و هر چیز برخیزد، تو را می خواند!
صدای دل سنگ را هم می توان شنید که در انتظار تو دست نیایش به سوی آسمان بلند کرده و اشک می ریزد!
وقتی دل سنگ می شکند، قلب مشتاقان را چگونه باید توصیف کرد؟!
ما همه در انتظار تو همچو مرغانی پر شکسته در امید مددکاری که زخم بالشان را ببندد و دست نوازش بر سرشان بکشد، به زمین و زمان می نگرند، بر خاک ایستاده ایم.
تو تمام عشقی!
سمبل وجود!
بی تو زندگی مجهول خواهد ماند.
پس بر دیدگان ما قدم بگذار تا بودن، زندگی و عشق در خاک ما معنا بگیرد.
صدای پای باران از عمق کوچه های تاریک چشمهای زمان به گوش می رسد و امید شکفتن را به غنچه های سپید ارزانی می کند، وقتی که تو لبخند می زنی!
لحظه ها به هم پیوند می خورند در آرامش و نشاط موسیقی نگاه تو!
صبح، سرود سلام را از تو می آموزد و روز، سبزی سخاوت را از دستهایت!
پر پرواز پرنده ها و نغمه بر لب بلبلان تویی!
امید به زندگی...
فصل طراوت...
سرمستی چکاوک های کوچک، همه نشانه ی حضور توست!
تو که هستی و نیستی!
تو که میشنوی، می بینی، اما نمی نمایانی مهتاب رویت را به این شب زدگان خسته!!
بیا تا شام ستم به زانو درآید و پگاه آزادی سرافراز بر مسند دیده های زمین رخت براندازد.
دنیا ذره ذره می سوزد در انتظار حضورت و لحظه لحظه جان می سپارد در فراق نوازشت.
بازآ و این نیمه جان را با جرعه جرعه ی زندگی سیراب کن.
شعله ی انتظار را با نفس پر مهرت بمیران که دردی بس شکننده است و رنجی بس کشنده!
بیا!
بیا که چشمهای ما، روشنایی را در مسیر قدمهای تو می جوید!
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زهرانوروزی ( شنبه 89/5/9 :: ساعت 8:2 صبح )
»» سرآغازسخن
سلام به عاشقان مولا
سلام به حضرت قائم که نور زمین وآخرین ستاره تابناک است
من عاشقتم من همچون عاشق دنبال معشوق خود هستم
برام دعا کن که با پرچمهای سیاه خروج کنم تا با کمک شما سفیانی واسراییل
وآمریکا را نابود کنیم سلام بر سید خراسانی
کی میای مولای من
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زهرانوروزی ( شنبه 89/5/9 :: ساعت 7:42 صبح )
»» انتظار سبز
بدون چشم تو آری همیشه ویرانم
به شاخههای شکسته به سایه میمانم
تو آن سخاوت سبزی که انتظارت را
همیشه پنجره در پنجره پریشانم
به چشم مؤمن مردم گناه من این است
که با تمام وجودم تو را مسلمانم
چگونه بی تو دل من نجات خواهد یافت؟
منی که بینفس تو غریق طوفانم
شبی برای سکوتم ترانه میخوابی
و من به یمن صدای تو سبز میمانم
فریب آیینهها را نمیخورم هرگز
بیا برای رسیدن تو باش پایانم
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زهرانوروزی ( شنبه 89/5/9 :: ساعت 7:31 صبح )
»» حرف های خودمونی
سلام به امام حاضر دو عالم .
ای مهدی جان از هر کسی که می پرسم جه جور با شما صحبت کنم همه میگن با زبان ساده پس من بازبان خودم حرف می زنم .
ای عشق من چرا نمیای تا عدالت/ارامش/ راستگوی در این جهان حکم فرما بشود
که هر اجنبی بلند شود و برای خود حاکم بشود و همش تو سر این بند های خدا بشوند
مهدی جان خیلی دوست دارم با شما حرف بزنم ولی بقیه هم حق دارن
فقط حرف اخر یک گوشه چشم به من نگاه کن چون محتاجم به نگاه کردن شما.
وازخداوندگارجهانیان فرجت راخواستارم...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زهرانوروزی ( شنبه 89/5/9 :: ساعت 7:28 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تبریک سال نوانتظار رؤیت خورشیدسرآغازسخنانتظار سبزحرف های خودمونی[عناوین آرشیوشده]